loading...
یا امام زمان ادرکنی
علی حیدری بازدید : 14 شنبه 22 تیر 1392 نظرات (1)

 

باز هم سپیده دم

عطر خوب جانماز

صبح بود و مادرم

در سکوت و در نیاز

 

مادرم در این حضور

مثل یک چراغ بود

مثل یک دانه شمع

در دل اتاق بود

 

خورشید با تبسمی

چادرش را ناز کرد

آرام بر سجاده اش

صبح را آغاز کرد

 

همه جا نور و صفاست

شکفتن شکوفه ها

لبخند یک شبنم ناز

خندیدن گل بوته ها

 

بال و پر گشوده اند

صبحدم پرنده ها

رو به سمت مادرم

با سرود و با صدا

 

هنوز هم مادرم

آرام دعا می کند

نام خدا را او

چند بار صدا می کند

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط محسن در تاریخ 1392/04/22 و 15:05 دقیقه ارسال شده است

خیلی عالی بود
پاسخ : متشکرم


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 23
  • بازدید ماه : 25
  • بازدید سال : 84
  • بازدید کلی : 1,309